جدول جو
جدول جو

معنی چنبر انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

چنبر انداختن
(دَرْ قَ فَ دَ)
کمند انداختن:
به تو و زلف کافرت ماند
ترک غازی که چنبر اندازد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر انداختن
تصویر بر انداختن
برافکندن، از میان بردن، نابود کردن، رسم و عادت یا قانونی را از بین بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
مقابل لنگر کشیدن، از حرکت باز داشتن کشتی با انداختن لنگر آن در آب، توقف کردن کشتی در بندر
کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
فرهنگ فارسی عمید
(عِ بَ تَ)
دیدن. افکندن نگاه. (ناظم الاطباء). نگاه کردن. تماشا کردن:
نور هر دو چشم نتوان فرق کرد
چون که در نورش نظر انداخت مرد.
مولوی.
نظر به روی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد.
سعدی.
نظر به روی تو صاحبدلی نیندازد
که بی دلش نکند چشمهای فتانت.
سعدی.
، توجه کردن. نگریستن. التفات کردن:
تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی.
سعدی.
به حسن خال و بناگوش اگر نگاه کنی
نظر تو باقد و بالای خود نیندازی.
سعدی.
، تأمل کردن. فکر کردن. دقت کردن: گفتم بیندیشم و دی و دوش در این بودم و هر چند نظر انداختم صواب نمی بینم. (تاریخ بیهقی ص 259)
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
چنگ زدن و خراشیدن. رجوع به چنگ زدن شود
لغت نامه دهخدا
(سُ آ کَ دَ)
لنگر انداختن کشتی، توقف کردن او دردریا با افکندن لنگر در آب. افکندن لنگر کشتی به دریا، قرار گرفتن. مقام گرفتن. (غیاث).
- لنگر انداختن کسی در جائی، توسعاً متوقف شدن در هر جا. دیر در خانه کسان ماندن چنانکه چند روزی. توقف نسبتاً طویل کردن. خانه نزول شدن (در تداول مردم قزوین). در خانه دیگران دیر ماندن. پوست تخت انداختن. القاء عصا. القاء جران. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 31 شود.
- امثال:
کنگر خورده لنگر انداخته
لغت نامه دهخدا
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
توقف کردن او در دریا با افکندن لنگردر آب، قرار گرفتن، مقام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
((~. اَ تَ))
توقف کردن کشتی بندر، کنایه از ماندن زیاد در جایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
لترسيخٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
Anchor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
錨を下ろす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
لنگر ڈالنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
নোঙ্গর ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
เทียบท่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
kupiga nanga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
demir atmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
kotwiczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
להטיל עוגן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
닻을 내리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
लंगर डालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
якорити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
бросать якорь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
melabuhkan jangkar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی